از نابردباری بپرهیز که دوستان را می رَماند . [امام علی علیه السلام]

دانشجوی بدون دانشگاه

1- نام هر گل و زیبایی در طبیعت است را روی شما می‌گذارند.


2- هنگامی که رنگ پریده یا بیمار هستید با کمی وسایل آرایش می‌توانید خود را زیباتر کنید و هیچ کس هم از شما ایرادنمی‌گیرد( کاری که بسیاری از آقایان مد روز یواشکی انجام می‌دهند).


3- تمام شاعران ایران زمین در وصف گل روی شما هزاران شعر گفته و خط و خال و چشم و ابروی شما را ستوده اند.


4- مجبور نیستید سر کار بروید و پول یک ماه کار و تلاشتان را برنج و گوشت و نخود و لوبیا بخرید.


5- به راحتی و با اعتماد به نفس هر وقت که لازم بود گریه می کنید و غم و غصه هایتان را در دل جمع نمی کنید تا سکته کنید.


6- عمرتان بسیار طولانی است.


7- آنقدر حرف برای گفتن دارید که هرگز کم نمی‌آورید.


8- همیشه یک عالمه دوست و رفیق ناب دارید و کمتر گرفتار رفیق ناباب می شوید.


9- هرگز در حمام خود را گربه شور نمی کنید.


10- بزرگ شده اید و کمتر برای طرفداری از تیم قرمز و آبی یا این حزب و آن حزب جلز و ولز کرده و کرکری می خوانید.


11- ریش و سبیل ندارید که موقع آب خوردن قبل از خودتان سبیلتان آب بنوشد.


12- عشق و هنر ابداع شماست.


13- همیشه جوان تر از سنتان هستید و هیچ کس نمی داند شما چند ساله اید.


14- از سن 9سالگی به بلوغ عقلی و جسمی می‌رسید و حالاحالاها بایدبدوند تا به پای شما برسند!.


15- بهشت زیر پای شماست.


16- اگر موهایتان مرتب نبود یا وقت برای مرتب کردنشان نداشتید، با سرکردن یک روسری قضیه حل است.


17- همیشه در کیفتان آینه دارید و موقعی که در سلف سرویس دانشگاه قورمه سبزی می‌خورید یک دانه لوبیا لابه لای سبیلتان جا خوش نمی کند.


18- همیشه تمیز ونظیف و خوشبو هستید.


19- به وزنتان اهمیت می دهید و شکمتان جلوتر از خودتان وارد اتاق نمی شود.


20- همیشه مقداری پول برای روز مبادا دارید که جز خودتان هیچ کس از جای آن خبر ندارد.


21- مجبور نیستید از این خانه به آن خانه بروید و خواستگاری کنید، مثل خانمها در خانه می‌نشینید تا دیگران با کلی منت و خواهش و التماس و گل و هدیه!!! از شما اجازه ی حضور بگیرند.


22- می‌توانید موهایتان را بلند یا کوتاه کنید و هر نوع لباسی که دوست داشتید بپوشید از شلوار تا دامن... و هرنوع کفشی را بپسندید به پا کنید از اسپرت تا پاشنه سه سانتی و بالاتر.


23- مجبورنیستیدبارهای سنگین را جابه جا کنید یا تن به مشاغل سخت و پایین بدهید چراکه شما یک خانم هستید!.


24- حق تقدم با شماست.


25- مرد از دامن شما به معراج می رود.


26- هرگز از فرط خشم نعره نمی کشید و از فرط حسادت کبود نشده و خون راه نمی اندازید.


27- نیم بیشتر صندلی های دانشگاه ها را شما تصاحب کرده اید.


28- ضعیف کش نیستید و دق و دلی رئیس اداره تان را در خانه خالی نمی کنید.


... و اگر خوب فکر کنید می بینید که صدها دلیل محکم دیگر وجود دارد که شما به زن بودن خود افتخار کنید




باران عشق ::: دوشنبه 87/2/16::: ساعت 1:41 عصر

یک اومانیست دنیا را آبی دریائی خیال می کند .

 

یک اریستوکرات ‏، آن‌را طلائی دوست‌دارد.

 

یک کاپیتالیست ‏، آن‌را به رنگ پول می بیند.
 

یک سوسیالیست ،‌آن‌را راه‌ ـ راه ‏،

 

یک نهیلیست ‏، آن‌را سیاه ،

 

یک میلیتاریات ، آن‌را به رنگ اونیفورم خویش 

یک راسیست ، آن‌را به رنگ پوست خود

یک ایده‌الیست ،‌آن‌را سفید آرزو می‌کند.

یک پلورالیست ، آن‌را رنگین کمان فرض می‌کند.

 

یک آنارشیت ‏، هررنگی که داشته باشد را قبول ندارد و قصد به‌هم زدن رنگها را دارد‏،

 

یک تئوکرات،‌آن‌را نمی‌بیند.

یک رئالیست ،‌آن‌را رنگی که سیاستمداران به آن زده‌اند می بیند.

بالاخره ، من !
آنرا هرطوری که خواستم رنگ می‌زنم.




باران عشق ::: دوشنبه 87/2/16::: ساعت 1:38 عصر

- اسم تمام قاره‌ها با همان حرفی که آغاز شده است پایان می‌یابد.

- مقاوم‌ترین ماهیچه در بدن، زبان است.

- کلمه «ماشین‌تحریر» (TYPEWRITER) طولانی‌ترین کلمه‌ای است که می‌توان با استفاده از حروف تنها یک ردیف

کیبورد ساخت.

- چشمک زدن زنان، تقریباً دوبرابر مردان است.

- شما نمی‌توانید با حبس نفستان، خودکشی کنید.

- محال است که آرنج‌تان را بلیسید.

- وقتی که عطسه میکنید مردم به شما «عافیت باش» می گویند، چرا که وقتی عطسه می‌کنید قلب شما به اندازه یک میلیونیم ثانیه می‌ایستد.

- خوک‌ها به لحاظ فیزیک بدنی، قادر به دیدن آسمان نیستند.

- وقتی که به شدت عطسه می‌کنید، ممکن است یک دنده شما بشکند و اگر عطسه خود را حبس کنید، ممکن است یک رگ خونی در سر و یا گردن شما پاره شود و بمیرید.

- جلیقه ضد گلوله، ضد آتش، برف‌پاک‌کن‌های شیشه جلوی اتومبیل و چاپگرهای لیزری توسط زنان اختراع شدند.

- تنها غذایی که فاسد نمی‌شود، عسل است.

- کروکودیل نمی‌تواند زبانش را به بیرون دراز کند.

- حلزون می‌تواند سه سال بخوابد.

- در سال 1987 خطوط هوایی «امریکن ایرلاینز» توانست با حذف یک دانه زیتون از هر سالاد سرو شده در پروازهای درجه یک خود، چهل هزار دلار صرفه‌جویی کند.

- فیل‌ها تنها جانورانی هستند که قادر به پریدن نیستند.

- مورچه همیشه بر روی سمت راست بدن خود، سقوط می‌کند.

- قلب انسان فشاری کافی ایجاد می کند تا به فاصله 30 فوتی (تقریباً 8 متر) خون را به خارج از بدن پمپاژ کند.

- موشهای صحرایی چنان سریع تکثیر پیدا می‌کنند، که در عرض هجده ماه دو موش صحرایی قادرند یک میلیون فرزند داشته باشند.

- صندلی الکتریکی توسط یک دندانپزشک اختراع شد.

- استفاده از هدفون در هر ساعت، باکتری‌های موجود در گوش شما را تا هفتصد برابر افزایش می‌دهد.

- نظیر اثرانگشت، اثر زبان هر شخص نیز متفاوت است.

- آیا می دانستید که در یک سانتی متر پوست شما دوازده متر عصب و چهار متر رگ و مویرگ وجود دارد.

- آیا می دانستید که در تمام وجود شما بیش از یک مشت گچ «کلسیم» وجود دارد.

- آیا می دانستید حس بویاییه مورچه با حس بویاییه سگ برابری می کند.

- آیا می دانستید که هورمون PYY مسئول چاقی است. در تحقیقات مشخص شده است که میزان این هورمون در افراد چاق یک سوم افراد معمولی است و چنانچه این هورمون به افراد چاق تزریق شود اشتهای انان کاهش می یابد.

- آیا می دانستید که شن خیس از شن خشک سبکتر است.

- می دانستید که در هر میلیمتر مکعب خون شما پنج میلیون رعیت به نام گلبول قرمز وجود دارد.

- آیا می دانستید که اعصابی که در بدن شما وجود دارد به اندازه فاصله زمین تا ماه است.

- آیا می دانستید که جنگ جهانی دوم خونین ترین جنگ بوده که در آن حدود پنجاه و شش میلیون نفر جان باختند




باران عشق ::: دوشنبه 87/2/16::: ساعت 1:37 عصر

این داستان رو شاید خیلی هاتون شنیده باشید ، ولی من یه بار دیگه مینویسمش :

وقتی سر کلاس درس نشسته بودم تمام حواسم متوجه دختری بود که کنار دستم نشسته بود و اون منو "داداشی" صدا می کرد .
به موهای مواج و زیبای اون خیره شده بودم و آرزو می کردم که عشقش متعلق به من باشه . اما اون توجهی به این مساله نمیکرد .
آخر کلاس پیش من اومد و جزوه جلسه پیش رو خواست . من جزومو بهش دادم .بهم گفت :"متشکرم "و گونه من رو بوسید .

میخوام بهش بگم ، میخوام که بدونه ، من نمی خوام فقط "داداشی" باشم . من عاشقشم . اما... من خیلی خجالتی هستم ..... علتش رو نمیدونم .


--------------------------------------------------------------------------------

تلفن زنگ زد .خودش بود . گریه می کرد. دوست پسرش قلبش رو شکسته بود. از من خواست که برم پیشش. نمیخواست تنها باشه. من هم اینکار رو کردم. وقتی کنارش رو کاناپه نشسته بودم. تمام فکرم متوجه اون چشمهای معصومش بود. آرزو میکردم که عشقش متعلق به من باشه. بعد از 2 ساعت دیدن فیلم و خوردن 3 بسته چیپس ، خواست بره که بخوابه ، به من نگاه کرد و گفت : "متشکرم " و گونه من رو بوسید .

میخوام بهش بگم ، میخوام که بدونه ، من نمی خوام فقط "داداشی" باشم . من عاشقشم . اما... من خیلی خجالتی هستم ..... علتش رو نمیدونم .


--------------------------------------------------------------------------------

روز قبل از جشن دانشگاه پیش من اومد. گفت : "قرارم بهم خورده ، اون نمیخواد با من بیاد" .
من با کسی قرار نداشتم. ترم گذشته ما به هم قول داده بودیم که اگه زمانی هیچکدوممون برای مراسمی پارتنر نداشتیم با هم دیگه باشیم ، درست مثل یه "خواهر و برادر" . ما هم با هم به جشن رفتیم. جشن به پایان رسید . من پشت سر اون ، کنار در خروجی ، ایستاده بودم ، تمام هوش و حواسم به اون لبخند زیبا و اون چشمان همچون کریستالش بود. آرزو می کردم که عشقش متعلق به من باشه ، اما اون مثل من فکر نمی کرد و من این رو میدونستم ، به من گفت :"متشکرم ، شب خیلی خوبی داشتیم " ، و گونه منو بوسید .

میخوام بهش بگم ، میخوام که بدونه ، من نمی خوام فقط "داداشی" باشم . من عاشقشم . اما... من خیلی خجالتی هستم ..... علتش رو نمیدونم .


--------------------------------------------------------------------------------

یه روز گذشت ، سپس یک هفته ، یک سال ... قبل از اینکه بتونم حرف دلم رو بزنم روز فارغ التحصیلی فرا رسید ، من به اون نگاه می کردم که درست مثل فرشته ها روی صحنه رفته بود تا مدرکش رو بگیره. میخواستم که عشقش متعلق به من باشه. اما اون به من توجهی نمی کرد ، و من اینو میدونستم ، قبل از اینکه کسی خونه بره به سمت من اومد ، با همون لباس و کلاه فارغ التحصیلی ، با گریه منو در آغوش گرفت و سرش رو روی شونه من گذاشت و آروم گفت تو بهترین داداشی دنیا هستی ، متشکرم و گونه منو بوسید .

میخوام بهش بگم ، میخوام که بدونه ، من نمی خوام فقط "داداشی" باشم . من عاشقشم . اما... من خیلی خجالتی هستم ..... علتش رو نمیدونم .


--------------------------------------------------------------------------------

نشستم روی صندلی ، صندلی ساقدوش ، توی کلیسا ، اون دختره حالا داره ازدواج میکنه ، من دیدم که "بله" رو گفت و وارد زندگی جدیدی شد. با مرد دیگه ای ازدواج کرد. من میخواستم که عشقش متعلق به من باشه. اما اون اینطوری فکر نمی کرد و من اینو میدونستم ، اما قبل از اینکه از کلیسا بره رو به من کرد و گفت " تو اومدی ؟ متشکرم"

میخوام بهش بگم ، میخوام که بدونه ، من نمی خوام فقط "داداشی" باشم . من عاشقشم . اما... من خیلی خجالتی هستم ..... علتش رو نمیدونم .


--------------------------------------------------------------------------------

سالهای خیلی زیادی گذشت . به تابوتی نگاه میکنم که دختری که من رو داداشی خودش میدونست توی اون خوابیده ، فقط دوستان دوران تحصیلش دور تابوت هستند ، یه نفر داره دفتر خاطراتش رو میخونه ، دختری که در دوران تحصیل اون رو نوشته. این چیزی هست که اون نوشته بود :
" تمام توجهم به اون بود. آرزو میکردم که عشقش برای من باشه. اما اون توجهی به این موضوع نداشت و من اینو میدونستم. من میخواستم بهش بگم ، میخواستم که بدونه که نمی خوام فقط برای من یه داداشی باشه. من عاشقش هستم. اما .... من خجالتی ام ... نیمدونم ... همیشه آرزو داشتم که به من بگه دوستم داره.

ای کاش این کار رو کرده بودم ................. با خودم فکر می کردم و گریه !
اگه همدیگرو دوست دارید ، به هم بگید ، خجالت نکشید ، عشق رو از هم دریغ نکنید ، خودتونو پشت القاب و اسامی مخفی نکنید ، منتظر طرف مقابل نباشید، شاید اون از شما خجالتی تر و عاشق تر باشه



باران عشق ::: دوشنبه 87/2/16::: ساعت 1:32 عصر

آدولف هیتلر.............دیکتاتور آلمان..............نقاش پوستر

آلبرت انیشتن..............فیزیکدان................منشی اداره ثبت

الویس پریسلی...........خواننده....................راننده کامیون

امیرکبیر....................صدراعظم ناصرالدین شاه........آشپز

او هنری....................نویسنده............................گاوچران

جرالدفورد .........رئیس جمهور آمریکا.........مانکن لباس مردانه

جوزپه گاریبالدی..........انقلابی ایتالیایی..................ملوان

جیمی کارتر...............رئیس جمهور آمریکا..............بادام کار

رونالد ریگان.........رئیس جمهور آمریکا..............هنرپیشه سینما

شون کانری...... هنرپیشه سینما.........بنا و راننده کامیون

کلارک گیبل...............هنرپیشه سینما..................چوب بر

ویلیام فالکنر.........نویسنده................نقاش ساختمان

گاندی.............رهبر فقید هند.....................وکیل دادگستری

جرج واشنگتن.......اولین رئیس جمهور آمریکا........کشاورز

نادرشاه افشار.....موسس سلسله افشاریه.......پوستین دوز

یعقوب لیث...............سرسلسله صفاریان.............رویگر

امیر اسماعیل سامانی...سرسلسله امرای سامانی...ساربان

آلپتکین..........سرسلسله غزنویان..........غلام زر خرید

فرخی سیستانی.......شاعر مشهور ایران.......کارگر کشاورز

حضرت محمد(ص).........پیامبر بزرگ اسلام.....شبانی/ تجارت

حضرت عیسی (ع)........پیامبر بزرگ مسیحیت........ .نجار

حضرت موسی (ع).........پیامبر بزرگوار یهود.............چوپان

پاندیت نهرو.........نخست وزیر هند...............وکیل دادگستری

موسولینی......دیکتاتور ایتالیا...................روزنامه نویس

ساموئل مورس.............مخترع آمریکایی.................نقاش

جک لندن........نویسنده آمریکایی..............کارگر کشتی

آلبر کامو............نویسنده فرانسوی.............معلم

ریچارد نیکسون....رئیس جمهور آمریکا.............وکیل دادگستری

آبراهام لینکلن......رئیس جمهور آمریکا.............هیزم شکن

گی دو موپاسان.....نویسنده آلمانی.......کارمند دریا داری

چارلز دیکنز..................نویسنده انگلیسی.............منشی

آناتول فرانس...............نویسنده فرانسوی..............کتابفروش

مولیر..........نویسنده بزرگ فرانسوی........هنرپیشه

هربرت جرج ولز ...........نویسنده بزرگ انگلیسی.......شاگرد بزاز

ارنست همینگوی.........نویسنده بزرگ آمریکایی........خبرنگار

ویلیام شکسپیر.....نویسنده بزرگ انگلیسی.......هنرپیشه سیار

فیدل کاسترو.....رئیس جمهور کوبا........دانشجوی حقوق

کاردینال ریشیلو.....صدر اعظم معروف فرانسه.... کشیش

ناپلئون بناپارت.....امپراطور فرانسه.................افسر توپخانه

کریم خان زند....موسس سلسله زندیه...تیر انداز سپاه نادر شاه

ژاندارک......شخصیت نیمه مذهبی و قهرمان فرانسوی.......چوپان

هانری فورد.................کارخانه دار آمریکایی..........ساعت ساز

توماس ادیسون............مخترع بزرگ آمریکایی.........تلگرافچی

آلفرد نوبل.......... بنیانگذار جایزه نوبل............ کارگر کارخانه

والت دیزنی...........مخترع سینمای انیمشن......پادوی مغازه

میکلانژ........نقاش مجسمه ساز ایتالیایی..........سنگ تراش




باران عشق ::: شنبه 87/1/31::: ساعت 9:45 صبح

من از اون آسمون آبی میخوام
من از اون شبهای مهتابی میخوام
دلم از خاطره های بد جدا
من از اون وقتهای بیتابی میخوام
من از اون وقتهای بیتابی میخوام
من از اون آسمون آبی میخوام
من از اون شبهای مهتابی میخوام
دلم از خاطره های بد جدا
من از اون وقتها ی بیتابی میخوام
من از اون وقتها ی بیتابی میخوام
من میخوام یه دسته گل به آب بدم
آرزوهامو به یک حباب بدم
سیبی از شاخه حسرت بچینم
بندازم رو آسمون و تاب بدم
گل ایوون بهاره دل من
یه بیابون لاله زار دل من
من از اون آسمون آبی میخوام
من از اون شبهای مهتابی میخوام
دلم از خاطره های بد جدا
من از اون وقتها ی بیتابی میخوام
من از اون وقتها ی بیتابی میخوام
مث یک دسته گل اقاقیا
دلم آواز می کنه بیا بیا
تو میری پشت علفها گم میشی
من میمونم و گل اقاقیا
من میمونم و گل اقاقیا
گل ایوون بهاره دل من
یه بیابون لاله زار دل من
گل ایوون بهاره دل من
یه بیابون لاله زار دل من




باران عشق ::: شنبه 86/12/25::: ساعت 7:50 عصر

وقتی مردم روی قبرم ننویسید که بودم

وقتی مردم روی قبرم ننویسید :

نه شعری

نه شعاری

ننویسید که بودم از

چه تباری

وقتی مردم آخرین نقطه راهه

نمی خواهد سنگ روی قبرم بگذارید ...

وقتی هر اومدنی رفتنی داره

نمی خواد گل روی قبر بکارید...

خیلی وقتا پیش از این

مرده بودم...

عمری دلمرده

به سر برده بودم

بدون سنگ بدون نام و نشون

چوب این زندگی رو خورده بودم

وقتی مردم

روی قبرم

ننویسید که بودم... 

 

ای اقاقی های وحشی که بی هیچ لبخندی

در کنار کلبه تاریک من پا گرفته اید

ای واژه های تلخ تنهایی

ای عابران خسته سر نوشت

ای ورق های پاره شده در غبار سهمگین

آیا کسی مرا

در خاطرات اشکهایش می شناسد ؟
آیا عابران
کوچه های غم

فقط برای یک لحظه کنار پنجره رازهایم می نشینند

تا قصه ملکه قصر ماتم را بازگویم؟

با شمایم

ای آدمهای شیشه ای !

من در حسرت یک تبسم صمیمی مانده ام .

ای کوچه های گلی رویا

آیا گامهای دیروز کودکی ام را

با شادی به من باز نمی گردانید ؟

با شماهایم ای اسطوره های قصر ماتم

 




باران عشق ::: شنبه 86/12/25::: ساعت 7:46 عصر

باید بدانید که از ارتباطات خود چه می خواهید، بعد هم با اطمینان خاطر و اعتماد به نفس کامل ادامه راه را

بپیمایید. باید نیازها و خواست های خود را به صورت دو جانبه با یکدیگر در میان بگذارید.روابط مشترک میان

یک خانم و آقا زمانی به بن بست می رسد که هر یک از طرفین از پاسخگویی به نیازهای طرف مقابل خود باز

بمانند. برای پیشبرد روابط و بهبود آن باید به نیازهای یکدیگر توجه کنید

 

همچنین باید به این نکته نیز توجه داشته باشید که در طول زمان نیازهای افراد تغییر پیدا می کند و باید نسبت به تغییراتی که در نیازهای همسرتان ایجاد می شود حساس باشید و همچنین نسبت به نیازهای خود هم آگاهی کامل داشته باشید. در مورد تغییراتی که روی می دهند با هم صحبت کنید و ببینید که چه تاثیری را بر روی زندگی مشترکتان می گذارند. افراد سالم کسانی هستند که می توانند با یکدیگر رابطه سالم برقرار کرده و گفتگو کنند.


معمولاً رابطه سالم و شاد تنها میان افراد سالم و شاد ایجاد می شود. اینگونه افراد حتی قبل از اینکه وارد یک رابطه عاشقانه نیز بشوند، افراد سالمی هستند. آنها در ابتدا به تنهایی شاد هستند و زمانیکه در کنار فرد دیگری قرار بگیرند نیز می توانند او را نیز شاد کنند.

 

کاملاً طبیعی است که لیستی از کلیه خصوصیاتی که ترجیح می دهید همسرتان داشته باشد، تهیه کنید. احتیاط کنید، و انعطاف پذیر باشید. بدانید که در چه شرایطی باید مصالحه و سازش کنید و زمانیکه می بینید هیچ جایی برای سازش وجود ندارد، باید مرز و محدوده روابط خود را معین کرده و روی حرف های خود بایستید.

 

باید ببینید که با اتکا به چه چیزهایی می توانید رابطه خود را ارتقا بخشیده و شادی و شادکامی را به آن وارد کنید. باید بدانید که چه چیز می تواند لذت و خوشی را به رابطه شما وارد کند سپس در مورد آن نیازها و خواست ها با شریک خود صحبت کنید.


خیلی ساده است که عاشق هر کسی که بر سر راه شما سبز می شود بشوید؛ اما متاسفانه اگر این کار را انجام دهید مجبور می شوید با کسانی زندگی کنید که ارزش هایشان با شما همخوانی ندارد و مواردی که در زندگی برای شما اهمیت دارد در نظر آنها از هیچ گونه ارزشی برخوردار نمی باشند. تحت این شرایط نظرهای شما دو نفر با هم هیچ گونه هماهنگی ندارد و به ندرت اتفاق می افتد که بر سر مسائل مختلف با هم به توافق برسید. به همین دلیل هیچ یک از طرفین حاضر نیست که برای پذیرش کم و کاستی های طرف مقابل با او مصالحه کند. خیلی پیش از اینکه وارد یک چنین رابطه ای شوید، می توانید شکست خود را پیش بینی کنید. سعی کنید که پیش از انجام هر کاری نیازهای خود را در نظر بگیرید و این کار را به صورت مکرر انجام دهید.


باید به خاطر داشته باشید که همیشه در یک رابطه دو نفر وجود دارند، و هر دو نفر در هر زمان باید برای بهبود رابطه تلاش کنند. اولین گام در راه بهبود رابطه این است که پیش از هر اقدامی نیازهای خود را تعیین کنید. این کار هم به شما و هم به شریک زندگیتان کمک می کند که بفهمید چه نوع عشقی را از رابطه خود انتظار دارید. این امر به شما کمک می کند تا روابط خود را با انرژی بیشتری در پیش بگیرید.


البته عمق این مطلب تنها به خواسته های شما از رابطه محدود نمی شود. همانطور که قبلاً هم در کتاب خود به آن اشاره کردم: "اولین کتاب در مورد راه و رسم زندگی" دانستن یک مورد قابل توجه و عمل نکردن به آن هیچ تغییری را در زندگی افراد ایجاد نمی کند، بلکه هر زمانی که به آن عمل کردید آنوقت می توانید انتظار تغییر و تحول در زندگی خود را داشته باشید.


زمانی در روابط خود می توانیم به یک عشق بی قید و شرط دست پیدا کنیم که در وهله اول بدانیم چه می خواهیم و در مرحله بعدی تمام تلاش خود را برای اعمال آن به کار گیریم. هیچ گاه نباید بنشینید، دست روی دست هم بگذارید و هر چیزی که در زندگی برایتان اتفاق افتاده را بپذیرید و تصور کنید که از دستتان هیچ کاری بر نمی آید که در مورد آن انجام دهید.


احساس مسئولیت در روابط رمانتیک نیز یکی دیگر از موارد مهم در رسیدن به موفقیت در روابط به شمار می رود. همانطور که خودتان هم می دانید باید به رابطه خود ادامه دهید. این شما هستید که رابطه را می سازید.


شما به درستی می دانید که برای بهبود رابطه چه کارهایی را باید انجام دهید. هر چیزی که در موردش فکر میکنید در رفتار و اعمالتان جلوه گر خواهد شد و در گفتارتان نیز آثار آن پدیدار خواهد شد.


زمانیکه انتظار دارید یک رابطه سالم، و عاشقانه داشته باشید و هر کاری را که از دستتان بر می آید برای آن انجام دهید، مطمئن باشید که هر چیزی که انتظارش را دارید بدست خواهید آورد. به هر حال همه چیز به شرایط موجود بستگی دارد، گاهی اوقات همه چیز خوب پیش می رود و گاهی آنطور که باید و شاید از آب در نمی آید.

 

من معتقدم که ارتباط زمانی موفق است که هر دو طرف برای بهبود آن تلاش کنند. در مراحل ابتدایی دو نفر باید سعی کنند که شک و تردید های خود را کنار بگذارند، و انتظارات خود را به کمترین میزان ممکن کاهش دهند.

 

اگر شما شک و تردید زیادی دارید، پس اصلاً دلیل این امر که می خواهید وارد یک رابطه شوید، چه چیزی میتواند باشد؟ البته پاسخ های بسیار زیادی می توان به این سوال داد، اما من تصور نمی کنم که پاسخ های قانع کننده زیادی برای آن وجود داشته باشد. هیچ یک از پاسخ ها نمی توانند قانع کننده باشند و یک عشق سالم را به تصویر بکشند.


برای اینکه بتوانید در روابط خود به موفقیت دست پیدا کنید باید بدانید که چه چیزهای موجبات خوشحال و همچنین ناراحتی شما را فراهم می آورند .

 

نوشته :روح الله خراسانی کیا از اورمیه





باران عشق ::: شنبه 86/12/25::: ساعت 7:40 عصر

بی انصافی است اگر مطلب زیبای این دوست عزیز را در اینجا نیاورم. از شما پروانه عاشق بخاطر این مطلب زیبایی که ارال کردی متشکرم

 

چشم هایم را می بندم ،سرم را روی زانوهایم می گذارم و زانوهایم را در آغوش میگیرم . اشکهایم آرام آرام از زیر پلکهایم بیرون می آیند و بغض گلویم را می فشارد ، ولی من مثل یک کودک معصوم ، آرام و بی صدا می گریم . دوباره خاطرات با تو بودن و خوبی هایی را که در حق من کردی در ذهنم مرور می کنم . بلند میشوم و میایستم ، اشکهایم را پاک می کنم و نفس راحتی میکشم ، چون میدانم خوبیهای تو ، تو را دوباره به من خواهند رسانید پس آواز مرگ را فراموش خواهم کرد




باران عشق ::: شنبه 86/12/25::: ساعت 7:34 عصر

1- همیشه از نام خانوادگی شما استفاده می‌شود.
2- مدت زمان مکالمه ی تلفنی شما حداکثر سی ثانیه است .
3- برای یک مسافرت یک هفته ای تنها یک ساک کوچک دستی نیاز دارید.
4- در تمام شیشه های مربا و ترشی را خودتان باز می‌کنید.
5- دوستان شما توجهی به کاهش یا افزایش وزن شما ندارند.
6- جنسیت شما در موقع مصاحبه‌ی استخدام مطرح نیست.
7- لازم نیست کیفی پر از لوازم بی استفاده را همه جا به دنبالتان بکشید.
8- ظرف مدت 10دقیقه می‌توانید حمام کنید و برای رفتن به مهمانی آماده شوید.
9- همکارانتان نمی‌توانند اشک شما را در بیاورند.
10- اگر در 34 سالگی هنوز مجردید، احدی به شما ایراد نمی‌گیرد.
11- رنگ اجزاء صورت شما در هر صورت طبیعی است.
12- با یک دسته گل می‌توانید بسیاری از مشکلات احتمالی را حل کنید.
13- وقتی مهمان به خانه‌ی شما می‌آید لازم نیست اتاق را مرتب کنید.
14- بدون هدیه می‌توانید به دیدن تمام اقوام و دوستانتان بروید.
15- می‌توانید آرزوی هر پست ومقامی را داشته باشید.
16- حداقل بیست راه برای بازکردن در هر بطری نوشابه‌ی داخلی یا خارجی بلد هستید.
17- ضرورتی ندارد روز تولد دوستانتان را به خاطر داشته باشید.
18- ... و بالاخره روزی یک پیرمرد موفق خواهید شد.




باران عشق ::: دوشنبه 86/12/13::: ساعت 12:11 عصر

<      1   2   3   4      >
 
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
>> بازدیدهای وبلاگ <<
بازدید امروز: 21


بازدید دیروز: 2


کل بازدید :11556
 
 >>اوقات شرعی <<
 
>> درباره خودم<<
باران عشق
این وب لاگ جهت ثبت خاطرات تلخ وشیرین دوران دانشجویی من و دوستان بوجود آمده است.باشد که تمام خاطرات چه تلخ و چه شیرین مانند عسل باشند
 
 
>>لوگوی دوستان<<
 
>>اشتراک در خبرنامه<<